دلنوشته

مشخصات بلاگ
دلنوشته

اینجا یه جای فانتزی خواهد بود جایی که راحت و بدون بودن در قید دشواری کلمات در مورد خیلی مسائل صحبت میکنیم....

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۴/۰۴/۱۶
    اخ

۵ مطلب با موضوع «روزانه های من» ثبت شده است

امسال عجب شبه قدری داشتممممم 

به به خیلی خوب بود اصن صفا کردمااا ! من شنیدم میگن اگه ی جاهایی حال خوبه معنوی داشتین اونو جار نزنین به قولی یه کم جنبه هم چیزه خوبیه ..اما خوب شما ک منو نمیشناسید مگه نه؟

خلاصه از بحث دور نشیم وقتی نشستم قدره امسالو با پارسال مقایسه کردم ی سری تفاوتا دیدم مثلن پارسال تا میرفتم مسجد شروع میکردم به تند تند دعا هارو خوندن مثل کسی که تو یه مهمونیه مجلل میخواد از همه غذا ها بخوره تندتند دو لپی میخوره ک جا نمونه اما غافل از اینکه اینجوری مزه ی هیچ کدومو نمیفهمه و هیچ لذتی نمیبره..... حکایت منم همین بود اما امسال فرق داشت درسته تعداد دعاهایی ک خوندم و میزان گریه هام کمتر بود اما ته دلم یه حسه خیلی خوبی داشتم بالا پشت بودم تو دل تاریکی زیر سقف اسمون با خدابودن عجب صفایی داشت البته این اولین تجربه ی این شکلیه من بود شاید قسمت عمده ی لذتش هم همین باشه!!!

سال های قبل نگاهم این بود که خدا دسته فرشته هاش ماشین حسابای مخصوص داده که جمع کنند کی چند امتیاز گرفته اما امسال تو خلوت خودم ارومو در گوشی با خدا بودم و دیدم این بود که خدا شبای قدر خیلی ویژه ب بنده هاش گوش میده و دوستداره که اوناهم ویژه باهاش دردودل کنن.

البته ناگفته نماند عبادت دسته جمعی هم حال و هوای خاصی داره کسی چ میدونه شاید اگه من سالهای قبل اونجوری عمل نمیکردم الان دیگه حال و حوصله خلوت ملوت هم نداشتم !!!

حالا اینارو گفتم فک نکنین اسمون دهن وا کرده من اومدمااا نه.. فقط یه حسه جدید بود خواستم باهاتون درمیون بذارم و گرنه من کجا و این حرفا کجا...

برام خیلی دعا کنید .

شما هم تجربه های قشنگتونو بذارید وسط فیض ببریم :)))

ترکش خوردم

خیلی حس بدی دارم از تصمیمم بر نگشتم ولی حس میکنم بعضی وقتا لبه لبه پرتگاهم :(

خدایا منو کمکم کن نکنه دستمو ول کنی

ممنون از کمکتون
با همین سه چارتا نظر میشه فهمید که بیشتر باید رو قسمت روزانه هام کار کنم در واقع ینی حرف هایی که شبیه درد دلو اینا باشه
امیدوارم که درست متوجه شده باشم
سعی میکنم بیشتر بگم براتون از اتفاقات زندگیم از تصمیمام از اهدافم که یه جورایی مشترکه برای همه امون ...
ازم پرسیدن ک چرا این وبلاگو ساختم
راستشو بخواید کلن تو فازه وبلاگ زدن نبودم و اکثر استفاده ام از نت متاااااااااسفانه چت بود و چت و بازم چت..
ی اتفاق قشنگی ک توی زندگیم افتاد اعتکاف بود !واقعن اتفاق بود چون فکرشم نمیکردم یه روزی بخوام برم اعتکاف اونجا بود که همه ی بچه ها عهد بستن به عنوان گردانی که ب امام زمان کمک میکنه زندگی کنن
یه جورایی راه زندگیم عوض شد ! قبل از اون زمینه هایی داشتم اما نه به این سفتی ک الان عمل میکنم ..
اینجوری شد که دلم خواست منتظر بودنم رو از راهی به غیر از دعا و گریه نشون بدم و تنها کاری ک به ذهنم رسید این بود گفتم منکه کلن وبگردم و وقتمو میذارم تو نت بهتره ی کاری کنم که هم وقتم نسوزه هم ی فایده ای داشته باشه بالاخره چارتا موجود :) گذرشون بیوفته ب وبلاگم ی یادی کنن از امام زمانشون ک این همه ظهورش نزدیکه و این همه تنهاس .
و الانم بزرگترین ترسم اینه که حاله خوبه این روزامو از دست بدم میترسم بازم شیطون گولم بزنه :( و به قولی توی عملیاتی ک داریم زخمی بشم خیلی خیلی زیاد واسم دعا کنید
منتظر نظرات خوشگلتون هستم بهم کمک میکنه بهتر بنویسم و حس کنم بالاخره دو نفر هستن که منو بخونن :))))

ازتون گله دارم رفقا !

چرا نظر نمیذارید؟ اینطور ک من نمیدونم چیا بیشتر دوسدارید !

خوب کمک کنید وبلاگمون بهتر بشه و مطالبی که توش هست مفید تر باشه دیگه :((((((((((((


چند دقیقه پیش تموم شد ! اسون نبود ولی کاری رو کردم که ازم خواسته شده بود ک انجام بشه

عجیبه !انگار میگردن ببینن چیا برات مهمه ازت میخوان همونا نباشن !!!

منم میگم چشم ! خدای مهربونم تو میخوای همه امون مال تو باشیم؟ پس چشم

خدایا خیلی بیشتر از انتظارم بهم کمک کن من خیلی وقتا نمی فهمم چقدر زیاد ب کمکت نیاز دارم

خیلی خوشحالم ک داری دلم "جای خودت " رو خالی میکنی از بقیه

دوسداری تک تاز باشی :)

.......

مثل همه ی جوونای دیگه ام ! از خیییییییییییییییییییلییییییییییییا خییییلیییی بدتر ب خیلی چیزا وابسته !

تویه این اوضاع که دینداری مثل اتیش تو دست گرفتنه چ دعای خوبیه واقعن :

عاقبت ب خیر بشی جوون

ینی میشه دعای امام زمان هم برای جووناش این باشه؟!